عده ای دوست در یک مهمانی شام گرد هم جمع شده بودند .هریک از آنها خاطراتی از گذشته تعریف می کردند...
یک نفر پرسید: بهترین روز عمرتان کدام روز بوده است؟
زن و شوهری گفتند: بهترین روز عمر ما روزی بوده که ما با هم آشنا شدیم.
زنی گفت: بهترین روز زندگیم روزی بود که نخستین فرزندم به دنیا آمد.
مردی گفت: روزی که از کارم اخراج شدم بهترین و بدترین روز عمرم بوده است.آن روز باعث شد که روی پای خودم بایستم و راه تازه ای را شروع کنم و از آن روز از هر قسمت زندگیم راضی بودم.
این گفتگو ادامه داشت تا اینکه نوبت به زنی رسید که تا آن هنگام ساکت بود .
از او پرسیدند : بهترین روز زندگی تو چه روزی بوده است؟
زن گفت: بهترین روز زندگی من امروز است.زیرا امروز روزی است که بیش از همه روزها برایم ارزشمند
تر است . من نمی توانم دیروز را بدست بیاورم . آینده هم مال من نیست. اما امروز مال من است .تا آن
را هر طوری که می خواهم بگذرانم و از آنجا که امروز تازه است و من هم زنده هستم پس بهترین روز
من است و خدا را برای این شکر می کنم/.
نظرات شما عزیزان: